گرانش در نگاه امروزی، نظریه های نسبیت خاص و عام اینشتین (4)
... یک آزمایش ذهنی دیگر را در نظر بگیرید. فرض کنید سطح نیمکره شمالی سیارهای بزرگ کاملاً بدون اصطکاک باشد. ساکنین این سیاره ایمان راسخ دارند که سطح سیارهشان کاملاً مسطح است. دو گردشگر، سوار بر سورتمه و از دو نقطه بر استوا به فاصله 10 کیلومتر از یکدیگر، سفر خود را شروع میکنند. آنها بر دو خط موازی و با سرعت اولیه یکسان به سمت شمال راه میافتند. چون اصطکاک وجود ندارد، سرعت آنها ثابت میماند و انتظار دارند فاصلهشان نیز همان 10 کیلومتر ثابت بماند. اما تاحدی تعجب خواهند کرد (واحتمالاً کمی هم مجروح میشوند) وقتی که در قطب شمال به هم میرسند. بدون از دست دادن اعتقادشان به مسطح بودن سیاره، احتمالاً شروع به استدلال میکنند که چگونه این اتفاق رخ داد. تنها راه توجیه این است که فرض کنند نیرویی - که شاید آنرا جاذبه بنامند - آنها را به سوی همدیگر کشانده است.
بهگونهای مشابه، اگر فضا را مسطح بپنداریم و نه منحنی، گرانش نیرویی است که ما استنباط میکنیم تا بهوسیلۀ آن، آنچه را در یک فضای سه بعدی منحنی رخ میدهد توضیح دهیم.
کتاب "درآمدی بر نجوم و کیهانشناسی" صفحه ۵۱ و ۵۲