شاید ساده­ترین مشاهده­ی کیهان­شناختی این باشد که در هنگام شب، آسمان تیره است! این حقیقت نخستین بار به­وسیله­ی یوهان کپلر (Johannes Kepler) مورد توجه قرار گرفت. وی تیرگی آسمان شب را گواهی بر محدود بودن جهان می­دانست. این درحالی بود که پس از انقلاب کپرنیکی، ایده­ی فضای نامحدود و پر از ستاره­هایی چون خورشید، به­طور گسترده مورد قبول واقع شده بود. از اینرو مسئله­ی آسمان تیره در شب به­صورت یک معضل باقی ماند. در قرن هیجدهم و نوزدهم، ادموند هالی (Edmond Halley)، لویز دو چسوکس (Loys de Cheseaux) و هاینریش اولبرز (Heinrich Olbers) در نوشته­های خود به این مسئله پرداختند. از آن پس، این ناسازنما به ناسازنمای اولبرز شناخته می­شود.


ناسازنما از این قرار است: فرض کنید که جهان نامحدود بوده، ستاره­ها به­صورت یکنواخت در فضا توزیع شده باشند. از هر سمتی که به فضا نگاه کنیم، دیر یا زود، خط دید به سطح یک ستاره مواجه خواهد شد. از آنجا که درخشش سطحی (Surface Brightness) به فاصله بستگی ندارد، هر نقطه­ای در آسمان باید به روشنایی سطح خورشید دیده شود. آشکار است که این واقعیت ندارد. پاسخ مدرنی که برای این ناسازنما ارائه شده این است که ستارگان تنها مدت محدودی است که به­وجود آمده­اند، از اینرو نور ستارگانِ دور هنوز به ما نرسیده است. به­جای اثبات اینکه جهان در یک فضای محدود قرار دارد، ناسازنمای اولبرز نشان داده که سن جهان محدود است.

 کتاب مبانی ستاره‌شناسی،  صفحه ۳۹۹